جوک,جک,جکستان,جوکستان,جدید

جوک جوک جدید جک جک جدید جوکستان جکستان

جوک,جک,جکستان,جوکستان,جدید

جوک جوک جدید جک جک جدید جوکستان جکستان

جوک جدید سری 4

جوک جدید سری 4 


روز تولد

اولین جلسه ی کلاس بود، استاد اسامی بچه ها را یکی یکی می خواند،

رسید به اسم «بارانه». شخص مورد نظر را که پیدا کرد پرسید: واسه چی بارانه؟
دختر جواب داد: واسه اینکه روز تولدم بارون میومده !
برادر اهل دلی از ته کلاس گفت: خوبه اون روز آفتابی نبوده !!!

---------------------------------------

زن

نصیحت غضنفر به پسرش : هیچ وقت زن نگیر و به پسرت هم بگو زن نگیره !!!

---------------------------------------

سوسک کش
حیف نون چند روز پشت سر هم می رفت گچ سوسک کش می خرید. مغازه دار ازش می پرسه چرا اینقدر گچ سوسک کش می خری؟ حیف نون می گه: آخه هرچی اینا رو پرت می کنم به سوسکها نمی خوره!
---------------------------------------
عابر بانک

حیف نون کارت عابر بانکش رو می اندازه توی حرم امام رضا، می گه: حاجتم رو بده تا رمزش رو بگم!

---------------------------------------

آرپیجی
حیف نون آرپیجی رو بر عکس گذاشته بوده روی شونش. شلیک می کنه، بر می گرده می بینه همه ی خودی ها مُردن! می گه ببین خودی ها رو که این جوری کرده با دشمن چه کار کرده!
---------------------------------------

دو دیوانه

دیوانه اولی: کی اومدی؟
دیوانه دومی: پس فردا.
دیوانه اولی: پس فردا که هنوز نیومده.
دیوانه دومی: می دونم چون کار داشتم، زودتر اومدم.
---------------------------------------

هدیه تولد

پسرى براى هدیه تولدش از پدرش تقاضاى یک هفت تیر واقعى داشت.
پدر: چى؟ عقل از سرت پریده؟
پسر: من یک هفت تیر درست و حسابى واقعى مى‏خواهم که بتوانم با آن خوب شلیک کنم.
پدر: دیگه بسه، حرف حرفه منه یا حرف تو؟
پسر: البته تو پدر، اما اگر یک هفت تیر واقعى داشتم…
---------------------------------------

مراسم ختم
حیف نون باباش می میره. بهش می گن مراسم نمی گیری؟
می گه نه، به جاش می ریم مشهد!
---------------------------------------

تعطیلات
حیف نون به اتاق رئیسش رفت و گفت: آقای رئیس! من برای ازدواج دو روز مرخصی می خوام.
رئیس گفت: شما که یک هفته تعطیلی داشتین چرا ازدواج نکردین؟
حیف نون گفت: آخه نمی خواستم تعطیلاتم رو خراب کنم!
---------------------------------------

خسته نباشید
به حیف نون می گن به زنبورهایی که از کندو محافظت می کنن چی می گن؟
حیف نون می گه: خسته نباشید!
---------------------------------------

خوراک جوجه

مشتری: آقا خواهش می کنم برای من یک خوراک جوجه بیاورید.
پیشخدمت که تازه کار بود رفت و با یک بشقاب گندم برگشت!
---------------------------------------

پدر خانواده

گدایى با حالت گریان و نزار به خانمى گفت: شما باید موقعیت مرا درک کنید. خیلى بدبختم، پدر معتاد، مادر مریض، بچه‏هاى گرسنه.
خانم دلش به رحم آمد و پول خوبى به او داد و سپس گفت: شما کى هستید؟
من پدر خانواده‏ام.
---------------------------------------

گناه

کشیشى سر کلاس درس از بچه‏ها پرسید: باید چه کار کنید تا گناهان شما بخشوده شود؟
پسرکى از ته کلاس: باید گناه بکنیم آقاى کشیش.
---------------------------------------

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد