یارو از زنش میپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی
یا مثل خر کیف می کنی؟
***********************
یارو نوشابه میخوره، گازشو میگیره میره شمال
***********************
غضنفر: اون مورچه رو میبینی که بالای اون کوهه؟
قل مراد: کدومو میگی؟ اونی که چشماش بسته است
یا اونی که چشماش بازه؟
جوک جدید جک جدید
یارو با نامزدش سوار موتور بودند. دختره می گه: چشمات مال منه، قلبت مال منه، عشقت مال منه...
یه دفعه یارو عصبانی می گه: اینطور که تو پیش میری،
حتما این موتور هم مال توه!
***************************************
یکی میره طوطی سخنگو بخره، فروشنده بهش یه جغد میندازه.
بعد از یه مدت دوستاش بهش میگن: یاد گرفته حرف بزنه؟
میگه: هنوز نه، ولی خیلی توجه می کنه!
***************************************
از حیف نان می پرسن یه موجود نام ببر... می گه یخ. می گن یخ که موجود نیست. می گه هست، چون همه جا نوشته یخ موجود است!
.
.
.
حیف نان عینکش را دور دستش چرخاند و بعد به چشمش زد، سرش گیج رفت، نزدیک بود بیفته
.
.
.
حیف نان داشته تو یه خیابون یه طرفه رانندگی می کرده که پلیس جلوش رو می گیره و می گه آقا کجا؟ حیف نان
میگه: والله داشتیم می رفتیم مهمونی اما مثل اینکه دیگه مهمونی تموم شده!
.
.
پدر: «پسرم! هر وقت مرا عصبانی میکنی، یکی از موهایم سفید میشود.» پسر: «حالا فهمیدم که چرا پدر بزرگ همه موهایش سفید است.»
ملانصرالدین داشت سخنرانی می کرد که: هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت، زن خود را دید. هول کرد و گفت: البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش!
جوک جدید جک جدید
حیف نان پلیس مخفی میشه تا سه سال گم میشه ونمیتونن پیداش کنن
****************
به حیف نان میگن برای خمیر دندون پونه آگهی بساز میگه خمیر دندون پونه چشمها رو نمی سوزونه.